سیاه چاله
سیاهچاله ناحیهای از فضا-زمان است که جرم در آن فشرده شده است. وجود سیاهچالهها در نظریه نسبیت عام آلبرت اینشتین پیش بینی میشود. این نظریه پیش بینی میکند که یک جرم به اندازه کافی فشرده میتواند سبب تغییر شکل و خمیدگی فضا-زمان وتشکیل سیاهچاله شود. پیرامون سیاهچاله رویهای ریاضی به نام افق رویداد تعریف میشود که هیچ چیزی پس از عبور از آن نمیتواند به بیرون برگردد و نقطه بدون بازگشت است. صفت «سیاه» در نام سیاهچاله به این دلیل است که همه نوری که به افق رویداد آن راه مییابد را به دام میاندازد که این دقیقاً مانند مفهوم جسم سیاه در ترمودینامیک میباشد. مکانیک کوانتوم پیشبینی میکند که آفاق رویداد مانند یک جسم سیاه با دمای متناهی از خود تابشهای گرمایی گسیل میکنند. این دما با جرم سیاهچاله نسبت وارونه دارد و از این روی مشاهده این تابش برای سیاهچالههای ستارهای و بزرگتر دشوار است.

اجسامی که به دلیل میدان گرانشی بسیار قوی اجازه گریز به نور نمیدهند برای اولین بار در سده ۱۸ (میلادی) توسط جان میشل و پیر سیمون لاپلاس مورد توجه قرار گرفتند. اولین راه حل نوین نسبیت عام که در واقع ویژگیهای یک سیاهچاله را توصیف مینمود در سال ۱۹۱۶ میلادی توسط کارل شوارتزشیلد کشف شد. هر چند که تعبیر آن به صورت ناحیهای از فضا که هیچ چیز نمیتواند از آن بگریزد، تا چهار دهه بعد به خوبی درک نشد. برای دورهای طولانی این چالش مورد کنجکاوی ریاضیدانان بود تا اینکه در میانه دهه ۱۹۶۰، پژوهشهای نظری نشان داد که سیاهچالهها به راستی یکی از پیش بینیهای ژنریک نسبیت عام هستند. یافتن ستارگان نوترونی باعث شد تا وجوداجرام فشرده شده بر اثر رمبش گرانشی به عنوان یک واقعیت امکانپذیر فیزیکی مورد علاقه دانشمندان قرار گیرد. اینگونه پنداشته میشود که سیاهچالههای ستارهای در جریان فروپاشی ستارههای بزرگ در یک انفجار ابرنواختری درپایان چرخه زندگیشان بوجود میآیند. جرم یک سیاهچاله پس از شکل گیری میتواند با دریافت جرم از پیرامونش افزایش یابد. با جذب ستارگان پیرامون و بهم پیوستن سیاهچالههای گوناگون، سیاهچالههای کلان جرم با جرمی میلیونها برابر خورشید تشکیل میشوند.
یک سیاهچاله به دلیل اینکه نوری از آن خارج نمیگردد نادیدنی است، اما میتواند بودن خود را از راه کنش و واکنش با ماده از پیرامون خود نشان دهد. از راه بررسی برهمکنش میان ستارههای دوتایی با همدم نامرئیشان، اخترشناسان نامزدهای احتمالی بسیاری برای سیاهچاله بودن در این منظومهها شناسایی کردهاند. این باور جمعی در میان دانشمندان رو به گسترش است که در مرکز بیشتر کهکشانها یک سیاهچاله کلانجرم وجود دارد. برای نمونه، دستاوردهای ارزشمندی بازگوی این واقعیت است که در مرکز کهکشان راه شیری ما نیز یک سیاهچاله کلان جرم با جرمی بیش از چهار میلیون برابر جرم خورشید وجود دارد.
انواع سیاهچاله
شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچالههاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطهای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.

رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.

کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقهای است.

کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. میتوان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکنیگی حلقهای دارد.

به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که ، بدانیم ماده در داخل سیاهچالهای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان میگویند:
اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.
مجهولات سیاهچالهها
اگر ستاره شناسان بتوانند نوع پرتوهایی که هاوکینگ پیش بینی کرده است، شناسایی کنند، مدرک خوبی برای تأیید تشکیل و وجود سیاهچاله بدست خواهد آمد. اما تاکنون پرتوهای پیش بینی شده کشف نشدهاند. با اینحال هر لحظه ممکن است این پرتوها شناسایی شوند. دلیل تابش اشعه ایکس از حفره سیاه این است که جرمی که توسط طوفانهای ستارهای خود ستاره ، از سطح آن میگریزند، در فاصله مناسبی که به حفره سیاه رسیدند، توسط حفره شکار میشوند و در مداری به دور حفره شروع به چرخش کرده و به این ترتیب شکل یک دیسک عظیم را تشکیل میدهند.
با توجه به این نکته که لایههای داخلیتر دیسک سریعتر از لایههای خارجی میچرخند، در اثر اصطکاک لایههای مختلف دیسک گرم شده و شروع به تابش اشعه ایکس میکنند. به این دیسک ، دیسک تجمعی گفته میشود. این حالت برای اولین بار در ستاره دوتایی مشاهده شده است. احتمالا قطر خود حفره سیاه (قطر افق حادثه) 30 کیلومتر است و برای تمامی ستاره دوتایی سیاهچاله ساختمان به همین شکل است.
شکل گیری و تکامل
با در نظر گرفتن ماهیت عجیب سیاهچالهها شاید طبیعی باشد، که این سوال به ذهن خطور کند که آیا چنین اجسام عجیبی میتوانند در طبیعت وجود داشته باشند، یا اینکه این اجسام تنها جوابهای پاتولوژیکی برای معادلات انیشتین هستند. خود انیشتین به اشتباه گمان میکرد که سیاهچالهها نمیتوانند تشکیل شوند زیرا او بر این باور بود که تکانه زاویهای ذرات در حال سقوط حرکت آنها را در شعاع خاصی پایدار مینمود. این باعث شد که جامعه نسبیت عام تا مدتها نتایج مخالف را از دست بدهد. هر چند که گروه کمتری از نسبیت پردازان همچنان بر این باور بودند که سیاهچالهها اجسام فیزیکی واقعی هستند و این گروه تا پایان دهه ۱۹۶۰ اکثر پژوهشگران این زمینه را متقاعد کرده بودند که هیچ مانعی برای بوجود آمدن افق رویداد وجود ندارد.
زمانی که یک افق رویداد تشکیل میشود، پنروز ثابت نمود که یک تکینگی در نقطهای درون آن بوجود میآید. مدت کوتاهی پس از وی هاوکینگ نشان داد که بسیاری از راه حلهای کیهان شناسی که مهبانگ را توصیف میکنند نقاط تکینهای بدون میدانهای اسکالر یا مواد عجیب دیگر دارند. راه حل کر، قضیه بدون مو و قوانین ترمودینامیک سیاهچالهها نشان دادند که خواص فیزیکی سیاهچالهها ساده و قابل فهم هستند و این اجسام موضوعات مناسبی برای پژوهش هستند. ابتدایی ترین فرایندی که انتظار میرود به تشکیل سیاهچالهها بینجامد، رمبش گرانشی اجسام بسیار سنگین همچون ستاره هاست. البته فرایندهای عجیب تری نیز هستند که ممکن است به تولید سیاهچالهها بینجامد.

رمبش گرانشی
رمبش گرانشی زمانی رخ میدهد که فشار داخلی یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی گرانشی خود جسم کافی نباشد. برای ستارگان این حادثه زمانی اتفاق میافتد که یا به دلیل کم شدن سوخت ستاره برای تولید انرژی از طریق سنتزهای هستهای قادر به حفظ دمای خود نباشد و یا اینکه یک ستاره پایدار ماده اضافهای دریافت کند به گونهای که دمای هسته آن بالاتر نرود. در هردوی این موارد دمای ستاره به اندازه کافی زیاد نخواهد بود که از فروپاشی آن زیر وزن خودش جلوگیری کند (قانون گازهای ایدهآل ارتباط بین فشار، دما و حجم را توضیح میدهد).
این رمبش ممکن است بر اثر فشار تباهیدگی اجزای تشکیل دهنده ستاره متوقف گردد و باعث فشرده شدن ماده به مادهای که به اندازه شگفت انگیزی چگال تر است بشود. حاصل این اتفاق یکی از انواع ستارگان فشرده است که نوع ستاره فشرده به وجود آمده به جرم ماده باقیمانده بستگی دارد. ستاره در هنگام تغییرات سرنشات گرفته از رمبش گرانشی (مانند یک ابرنواختر و یا سحابی سیارهنما) بخش قابل توجهی از جرم خود را از لایههای خارجی به فضای اطراف پرتاب میکند. اگر جرم مواد باقیمانده ۵ جرم خورشیدی باشد جرم ستاره اولیه پیش از فروپاشی احتمالاً بیش از ۲۰ جرم خورشیدی بودهاست.
اگر جرم مواد باقیمانده بیش از ۳ الی ۴ برابر جرم خورشید باشد (حد تولمن-اوپنهایمر-وولکوف) - چه به دلیل سنگین بودن ستاره اصلی چه به دلیل اینکه ماده باقیمانده جرم اضافهای را از طریق تجمع ماده گردآوری کرده باشد - حتی فشار تباهیدگی نوترونها برای متوقف سازی فروپاشی کافی نخواهد بود. پس از این هیچ مکانیزم شناخته شدهای (شاید به جز تباهیدگی کوارکها در ستارههای کوارکی) قدرت کافی برای متوقف سازی فروپاشی را ندارد و جسم ناگریز به یک سیاهچاله فروپاشیده میشود.
گمان میرود که این رمبش گرانشی ستارگان سنگین عامل پیدایش سیاهچالههای ستاره وار است. زایش ستارگان در جهان جوان احتمالاً به ایجاد ستارگانی بسیار سنگین انجامیدهاست که در هنگام رمبش سیاهچالههایی تا هزار برابر جرم خورشید بوجود آوردهاند. این سیاهچاله میتوانند بذرهایی برای سیاهچالههای کلان جرمی بوده باشند که امروزه در مرکز بسیاری از کهکشانها یافت میشوند.
درحالیکه بیشتر انرژی آزاد شده در خلال یک رمبش گرانشی به سرعت پخش میشود یک ناظر خارجی در واقع پایان این فرایند را نمیبیند. اگرچه این رمبش در چارچوب مرجع ماده در حال فروپاشی در زمان محدودی صورت میگیرد اما برای یک ناظر دور ماده در حال فروپاشی کند تر میشود و در بالای افق رویداد متوفق میشود. دلیل این پدیده اتساع زمان گرانشی است. برای نور بیشتر و بیشتر طول میکشد تا از ناده در حال رمبش به ناظر برسد. و نوری که درست قبل از تشکیل افق رویداد منتشر میشود با تاخیر بی نهایت به ناظر میرسد. از این رو ناظر خارجی هرگز تشکیل افق رویداد را نخواهد دید؛ در عوض ماده در حال رمبش تاریک تر. تاریک تر میشود و انتقال به سرخ رو به افزایشی خواند داشت و سرانجام کاملاً محو میشود.
رشد
وقتی که یک سیاهچاله تشکیل شد میتواند با جذب ماده اضافی به رشد خود ادامه دهد. هر سیاهچالهای به طور پیوسته گاز و غبار میان ستارهای را از محیط مستقیم اطرافش و تابش زمینه کیهانی که در همه جا حضور دارد، جذب میکند. این فرایند اولیهای است که به نظر میرسد سیاهچالههای کلان جرم طی آن شکل میگیرند. فرایندی مشابه نیز برای تشکیل سیاهچالههای جرم متوسط در خوشههای ستارهای کروی پیشنهاد شدهاست.
امکان دیگر برای رشد یک سیاهچاله آمیختن با اجرام دیگر مانند ستارگان یا سایر سیاهچاله هاست. این نظریه به خصوص برای سیاهچالههای کلان جرم نخستین که منشا پیدایش بسیاری از اجسام کوچکتر بودهاند اهمیت پیدا میکند. این فرایند همچنین به عنوان مبدا پیدایش برخی از سیاهچالههای با جرم متوسط پیشنهاد شدهاست.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0